محبوب ربالعالمین
اما از دیرباز بسیاری از شاعران پارسیگو نسبت به ترسیم زوایای شخصیت پیامبر اسلام(ص) توجه داشتهاند و میتوان در میان متون کلاسیک شعر فارسی اشعار بسیاری درباره ایشان پیدا کرد.
یکی از بهترین نمونههای اشعار نغز بیشک از مولاناست:
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست/ ما به فلک میرویم عزم تماشا کراست
ما به فلک بودهایم یار ملک بودهایم/ باز همانجا رویم جمله که آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم/ زین دو چرا نگذریم؟! منزل ما کبریاست
گوهر پاک از کجا! عالم خاک از کجا!/ بر چه فرود آمدیت؟ بار کنید این چه جاست؟
بخت جوان یار ما، دادن جان کار ما/ قافلهسالار ما فخر جهان مصطفاست
یا جامی، شاعر قرن ۹ ملقب به خاتمالشعرا در وصف پیامبر اسلام(ص) سروده:
مصطفایی به صفای دو رخ و لعل تو آل/ ابرو و خال سیاه تو هلال است و بلال
صورت بینی سیمین تو اشک نبی است/ که رخت گشته دو نیمه است ازو ماه مثال
طرف رویت به خط سبز بود لوح کلیم/ که برو کرده یدا… رقم آیات جمال
نیست گنجایی مستقبل و ماضی ما را/ مرکز همت ما نیست بهجز نقطه و خال
عطار نیشابوری نیز در وصف مبعوثشدن پیامبر اینگونه سروده است:
یک شبی در تاخت جبریل امین/ گفت ای محبوب ربالعالمین
صد جهان جان منتظر بنشستهاند/ در گشاده دل بتو در بستهاند
هفت طارم را ز دیدارت حیات/ تا برآیی زین رواق شش جهات
انبیا را دیدهها روشن کنی/ قدسیان را جانها گلشن کنی
ناصرخسرو قبادیانی اما در مثنوی اشاره به رحمت خداوند با فرستادن پیامبراکرم(ص) برای رسالت شعری سروده است:
گزینم قرآن است و دین محمد/ همین بود ازیرا گزین محمد
یقینم که من هردوان را بورزم/ یقینم شود چون یقین محمد
کلید بهشت و دلیل نعیمم/ حصار حصین چیست؟ دین محمد
محمد رسول خدای است زی ما/ همین بود نقش نگین محمد
اما حسنختام این متن را به لسانالغیب حافظ اختصاص میدهیم که غزل جاودانهای در وصف پیامبر مهربانی دارد.
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد/ دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت/ بهغمزه مسألهآموز صد مدرس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور/ که طاق ابروی یار منش مهندس شد
ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا/ فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
بصدر مصطبهام، مینشاند اکنون یار/ گدای شهر نگهکن که میر مجلس شد
لب از ترشح می پاک کن ز بهر خدا/ که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود/ که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
خیال آب خضر بست و جام کیخسرو/ به جرعهنوشی سلطان ابوالفوارس شد
چو زر خرید وجود است شعر من آری/ قبول دولتیان کیمیای این مس شد
انتهای خبر//
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0