ما با رواج پدیدهای مواجه هستیم که دوربین خود را دقیقا وسط رابطهها گذاشته است؛ رابطههایی که با مشاهده همین ویدیوها مشخص میشود «پول» اولین یا یکی از مهمترین اولویتهای شکلگیری آن است، افراد سواد رابطه درستی ندارند، نگاهشان به ازدواج فانتزی است و مواردی از این دست که نشان دهنده اتفاقات بطن جامعه است.
در این زمینه دکتر مرجان علیقارداشی _ روانشناس با تاکید بر اینکه در ابتدا باید دید هدف از «بلایند دیت»ها چیست؟ توضیح میدهد: این ملاقات بر این اساس پیش میرود که در ابتدا زن و مرد یکدیگر را نمیبینند و فقط بر اساس یکسری سوال باهم آشنا میشوند؛ بنابراین میتوان گفت قطعا هدفِ چنین ملاقاتی آن هم در یک شوی تلویزیونی رسیدن به موضوع ازدواج نیست؛ بلکه منظور یافتن یک پارتنر و جلو بردن روابط دختران و پسران است.
«بلایند دیت»ها؛ از خواستگاری سنتی تا چترومهای یاهومسنجر
او با اشاره به اینکه برخی از این «بلایند دیت»ها با شیوههایی دیگر ضبط میشوند که نشاندهنده حضور دختران و پسران مذهبی است، میگوید: در فرهنگ خواستگاری سنتی هم دختران و پسران بر اساس شنیدهها و تعاریف دیگران به یکدیگر معرفی میشدند و بعد تازه یکدیگر را ملاقات میکردند و اگر همه چیز خوب پیش میرفت موضوع ازدواج مطرح میشد؛ از این رو شاید بتوان شباهتهایی بین «بلایند دیت»ها و خواستگاریهای کاملا سنتی قدیمی پیدا کرد که دختر و پسر بدون هیچ پیشزمینهای با یکدیگر آشنا میشدند. بنابراین تصور میکنم «بلایند دیت»های مذهبی شبیه همان خواستگاریهای سنتی است و اتفاق عجیب و غریبی نیست.
این روانشناس ادامه میدهد: درمورد موارد غیر مذهبی هم تقریبا با همان چیزی مواجه هستیم که سالها قبل در بستر یاهومسنجر و چترومهای آن شکل میگرفت که آدمها با یکدیگر آشنا میشدند و بعد از آن قرار حضوری میگذاشتند و همدیگر را ملاقات می کردند. بر این اساس «بلایند دیت»ها را یک فرهنگ جدید نمیدانم بلکه با شکل امروزی بیشتر شبیه یک آیتم تصویری جذاب است که دختران و پسران خوشتیپ و خوشقیافه را مقابل دوربین مینشاند و ما با باورهای آنها آشنا میشویم.
او «بلایند دیت»ها را عاملی برای تغییر فرهنگ ازدواج نمیداند و تاکید میکند: این ویدیوهایی که ترند میشوند به نظر بیشتر محتوایی برای تماشایی شدن هستند. چیزهایی که میتواند فرهنگ و ساختارهای ازدواج را تغییر دهد موضوعات مهمتر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و … است و نه وایرال شدن یکسری ویدیوها در فضای مجازی.
«بلایند دیت»ها اسم روی دختر مردم میگذارد؟
علیقارداشی در پاسخ به این پرسش که آیا عیان شدن روابط در فضای مجازی پیش از جدی و رسمی شدن میتواند آسیبهایی برای طرفین به وجود آورد یا خیر؟، توضیح میدهد: جامعه ما بستری سنتی داشته که افراد کنار یکدیگر با اصطلاح قبیلهای زندگی میکردند و از خاله و عمه گرفته تا همسایهها اجازه اظهار نظر و دخالت در زندگی دیگران را به خود میدادند. اما جامعه هرچه به سمت مدرنتر شدن پیش رفت، دایره اظهار نظرها و دخالتها کوچکتر شد و در نهایت به اظهار نظر پدر و مادر رسید؛ موضوعی که الان در میان والدین نسل جدید هم کمتر دیده میشود و تصمیمگیری درباره زندگی را به خود فرزندان محول کردهاند. بنابراین عیان نکردن یک رابطه که جدی نبوده در گذشته با توجه به دلایلی که ذکر کردم منطقی به نظر میرسید، اما الان دیگر اهمیت این موضوع کمتر شده است. قبلا شاید به صرف یک ارتباط کاری یا تحصیلی بین زن و مرد میشنیدنم که «اسم روی دختر مردم گذاشتن» اما الان دیگر نوع روابط به سمتی رفته است که این موضوع هم کمتر شده است. افراد میدانند که زن و مرد در محیطهای گوناگون با یکدیگر آشنا میشوند و در ارتباط هستند و این ارتباط الزاما در طیف یک آشنایی عاشقانه قرار نمیگیرد و این ماجرا سبب شده است که اکنون حتی اگر یک رابطهای که هنوز رسمی نشده است هم بین افراد علنی شود دیگر مانند گذشته تبعاتی نداشته باشد.
او با اشاره به اینکه نمیتوان گفت تازه به پدیده آشنایی دختران و پسران و علنی شدن این روابط رسیدهایم، ادامه میدهد: از خیلی سال پیش این روند در حال رخ دادن است اما جامعه ما تا مدتها این موضوع را انکار میکرد. جامعه ما معمولا به شکل زیرزمینی به سمت زندگی مدرن حرکت میکند؛ یعنی بعضی اتفاقاتی که در همه جای دنیا رخ میدهد در ایران هم رخ میدهد، اما به اصطلاح قایمَکی و به صورت مخفی. هرچند این روند هم تا یک جایی به این شکل ادامه پیدا میکند، بعد وارد سطوح دیگری شده و بالاخره درباره آن صحبت میشود. عیان شدن روابط خیلی وقت است که مطرح میشود و نگاه جامعه هم به این موضوع تغییر کرده است.
یک دوربین در وسط رابطه!
این روانشناس میگوید: مطرح شدن روابط خانمها و آقایان مرزی است که در خیلی از کشورهای دنیا از آن عبور شده است. در باور سنتی قدیم وقتی مرد و زن غریبهای با یکدیگر صحبت میکردند باید منجر به ازدواج و تشکیل خانواده میشد درحالی که الان اینگونه نیست و آدمها به مرور با یکدیگر آشنا میشوند و روند آشنایی کمکم پیش میرود که مشخص شود آیا اصلا این دونفر مناسب یکدیگر هستند یا خیر؟ این محتوایی که ما در ویدیوهای «بلایند دیت» میبینیم، ترویج چیزی نیست بلکه تنها دوربین را وسط رابطه گذاشتهاند. اگر در این قرار ملاقاتها میبینیم که دو طرف درحال گفتن چرندیات هستند، دقیقا بین جامعه هم این اتفاق میافتد و چیزی نیست که این برنامه آن را ترویج کند بلکه تنها آن را روایت میکند. برخی روابطی که الان شکل میگیرد دقیقا همین شکلی است و هرچقدر سن و تحصیلات بچهها کمتر است، نوع نگاهشان به رابطه هم متفاوت است.
او معتقد است که بنگاههای همسریابی هم تقریبا همین کار «بلایند دیت»ها را انجام میدهند و ادامه میدهد: فقط تفاوت این است که آنجا خبری از دوربین نیست.
این روانشناس با اشاره به اینکه زن و مردی که قبول میکنند مقابل دوربین بنشیند و درباره خود و افکارشان صحبت کنند، شخصیتی دارند که از مطرح شدن روابط خود اِبایی ندارند، بیان میکند: این افراد نهایتا احساس میکنند به عنوان یک انسان بالغ،گدارند فردی را برای ازدواج انتخاب میکنند و کار اشتباهی هم نمیکنند. شاید صحبت کردن درباره افکار و عقاید برای افراد درونگرا و محافظه کار مقابل دوربین سخت باشد، اما یک گروهی هم انتخاب میکنند که مقابل دوربین درباره یک انتخاب صحبت کنند.
یک قرار ملاقات تماشایی، اما پر از اشتباه!
علیقارداشی ویدیوی «بلایند دیت»ها را فاقد هرگونه پایه و اساس علمی میداند و تاکید میکند: ویدیوهای «بلایند دیت» به هیچ عنوان آموزنده نیست و تنها تماشایی و سرگرم کننده است. این ویدیو قرار نیست چیز خاصی به فرد اضافه کند، محتوای صحبتها مشکلاتی دارد و اگر با حضور یک مختصص روند گفتوگو پیش میرفت بهتر بود. مطرح شدن یک سری از مباحث و سوالات در قرار اول از اساس اشتباه است، اما در این برنامه شاهد آن هستیم.
او ادامه میدهد: به طور کلی باید به جای یک مجری و گرداننده، یک متخصص آنجا مینشست و دست و غلط صحبتها را بررسی میکرد؛ آن وقت شاید ویدیوهای «بلایند دیت» جنبه آموزشی هم پیدا میکردند.
بدون تعصب روابط را هدایت کنیم
او معتقد است که نمیتوان مقابل گسترش و رواج «بلایند دیت»ها ایستاد و باید آنها را در چارچوبهای درست هدایت کرد و میگوید: وقتی یک پدیده در جامعه رخ میدهد به جای اینکه مقابل آن قرار بگیریم باید آن را هدایت کنیم؛ بخواهیم یا نخواهیم شکل روابط تغییر کرده است، پس به جای یک برخورد سختگیرانه و متعصبانه باید به آن شکل و فرم بدهیم. اگر یک رفتارشناس و متخصص علوم رفتاری یا درمانگر در چنین جلسهای حضور داشته باشند، به محتوای ذهنی بچهها کمک میکند. وقتی فردی میگوید فلان خط قرمز را دارد باید از او پرسیده شود که چرا این موضوع خط قرمز است؟ از طرفی اینکه فردی در یک برنامه ویدیویی بیاید درباره همه زخمها و دردهایش صحبت کند کار غلطی است چون در جامعه ممکن است افراد سوء استفادهگری هم حضور داشته باشند که بخواهند از آسیبهایی که فرد در ویدیو مطرح کرده است علیه او استفاده کنند ولی اگر یک رفتارشناس در این ملاقات حضور داشته باشد، بدون ورود زیاد به لایههای افکار فرد میتواند گفتوگو را هدایت کند.
این روانشناس ادامه میدهد: بر اساس همین ویدیوها گاهی سوالاتی در قرار اول مطرح میشود که فاجعه است. وقتی فرد از خطوط قرمزش صحبت میکند، مستقیما به ترسهایش در رابطه اشاره دارد و چرا باید فردی یکی از موضوعات عمیق شخصی خود را در قرار اول آن هم مقابل دوربین مطرح کند؟ حتی سایر سوالها هم هوشمندانه مطرح نشده است و اگر یک رفتارشناس حضور داشت شاید حتی به مردم آموزش میداد که باید برای قرارهای اول خود چه سوالاتی بپرسند و به چه نقاطی از زندگی هم ورود کنند.
پرنسسها کار نمیکنند!
او با اشاره به جمله «من پرنسس بابامم و سر کار نمیرم» که یک دختر در ویدیوی «بلایند دیت» به زبان میآورد، میگوید:این برنامه دوربینِ خود را وسط زندگی مردم گذاشته است و قرار نیست چیزی را القا کند؛ واقعا این باور که دختری بگوید «من پرنسس پدرم هستم» چیزی نیست که منحصر به این ویدیوها باشد و در سطح جامعه هم این باور در میان برخی افراد شکل گرفته است.
علیقارداشی معتقد است که «پول» اولین معیار برخی برای انتخاب همسر شده است، اما در عین حال تاکید میکند: اینکه پول تا چه اندازه معیار مهمی باشد یا نه موضوع دیگری است، اما آنچه که میبینیم این است که جامعه به سمت لوکس شدن پیش میرود و فرد برای اینکه حداقلهای زندگی را فراهم کند باید از شرایط مالی مناسبی برخوردار باشد. البته آنچه که وضعیت را ترسناک میکند این است که پول تبدیل به اولین و حتی گاهی تنها معیار برای ارتباط و ازدواج شده است به شکلی که دختر و حتی خانوادهاش حاضر به وصلت با مردی ۱۵ یا ۲۰ سال بزرگتر میشوند چون وضعیت مالی خوبی دارد و دیگر به این فکر نمیکنند که دغدغهها و باورهای این فرد با توجه به اختلاف سنی ممکن است تا حد زیادی متفاوت باشد.
او ادامه میدهد: این که دختری بگوید من پرنسس پدرم هستم و باید همیشه همین گونه زندگی کنم یک آسیب است که معیارهای یک ازدواج سالم را زیر سوال میبرد. البته قبلا شاید پولدار بودن تنها برای انتخابِ یک مرد برای دختران معیار مهمی بود، اما الان این موضوع در بین پسران هم رواج دارد که دختری را انتخاب میکنند که از نظر مالی وضعیت خوبی داشته باشد و این موضوع سبب میشود بسیاری از خانوادهها شروع به ظاهرسازی کنند و به محض اینکه دخترشان به سن ازدواج میرسد محل زندگی خود را به جای بهتری منتقل میکنند و دخترشان را به باشگاه سوارکاری، تنیس و … میفرستند که شانس بیشتری برای پیدا کردن پسری با سطح اجتماعی بالاتر پیدا کند و این موضوع خطرناکی است چون تازه بعد از ازدواج چشمِ فرد به روی حقایق زیادی باز میشود.
ازدواج به مثابه یک دستاورد!
این روانشناس درباره وجود دیدگاه فانتزی به مقوله آشنایی و ازدواج با توجه به مواردی که برخی دختران و پسران در ویدیوهای «بلایند دیت» مطرح میکنند، میگوید: مدتی است که به ازدواج به عنوان روند زندگی نگاه نمیشود بلکه به عنوان یک دستاورد نگاه میشود. عدهای ازدواج را عاملی برای فخر فروشی و پُز دادن میبینند؛ بنابراین باید آن را به اصطلاح بَزَک کنند به شکلی که مثلا در یک ویدیو «بلایند دیت» دختر یا پسری میگویند ماهی یکبار باید به فلان سفر بروند، عروسی را در تالاری خاص برگزار کنند، ماشین عروس حتما یک نوع مشخص باشد و… و اینها را از شروط اصلی ازدواجشان بدانند.
ازدواج سوپرمارکت نیست؛ درهم بردارید!
او به برخی صحبتهای افراد در «بلایند دیت»ها اشاره میکند و میگوید: جامعه ما هنوز هم در مرحله گذر از سنت به مدرنیته است با این حال آنچه که بر اساس موارد مشاورهای که داشتهام مشخص است این است که در این مسیر هنوز هم مردان حتی با وجود حضور در دنیای مدرن، سنتیتر از زنان فکر میکنند؛ این موضوع البته میتواند ریشه در جامعه هم داشته باشد که به این نگاه مردان بال و پر بیشتری میدهد.
علیقارداشی ادامه میدهد: این روزها متاسفانه چه در میان قشر مذهبی و چه در میان افراد غیرمذهبی با «انتخابهای سوپرمارکتی» مواجه هستیم؛ یعنی دختر یا پسر از زندگی سنتی و مدرن به شکل تلفیقی هر چیزی که دوست دارند را داخل سبد میگذارند. مثلا آقا فکر میکند زن هم باید تمام وظایف خانه و بچهها را برعهده داشته باشد و کاملا مطیع او باشد و هم به خاطر مشکلات مالی بیرون از خانه کار کند، یعنی از زندگی مدرن کار کردن زن و از زندگی سنتی الزام به گوش کردن به حرف خودش را برمیدارد. از طرفی زنان هم از زندگی سنتی به نفقه و تامین همه هزینهها توسط مرد فکر میکنند و در عین حال میگویند زن اگر کار کند حقوقاش نباید در زندگی مشترک خرج شود و متعلق به خودش است چون زن وظیفه کار کردن ندارد، از طرف دیگر به شوهر میگوید در هیچ موردی هم حق اظهار نظر ندارد. این مدل تفکرات است که زندگیهای امروزی را با مشکل مواجه کرده است چون هرکسی همان قسمتی که دوست دارد را برمیدارد درحالی که نمیشود در ازدواج فقط هرچیزی که به نفع خودتان است را بپذیرید.
لینک کوتاه این خبر: https://khanebahari.ir/?p=13509