[کد کوتاه]
آشپزی یادبگیرم، ازدواج میکنم!
مادرش پیله کرده بود که زن بگیرد و جبهه نرود؛ اما او برای آن که دل مادش را نشکند، میگفت: «آشپزی یادم بده تا به همسر آیندهام کمک کنم.»
پری محمدی خواهرزاده شهید دوران دفاع مقدس محسن محمدزاده تعریف میکند: «مامان بزرگ میگفت دست دایی که بند شود، دوباره جبهه نمیرود.
برای همین مدام بحث ازدواج را پیش میکشید و دایی محسن هم یک جواب بیشتر نداشت: «تابوت زن من است.»
میگفت که اگر من و امثال من نرویم جبهه دیگر کشوری باقی نمیماند تا در آن زندگی کنیم؛ البته بعضی وقتها برای اینکه دل مادربزرگ را نشکند، میگفت: «خب حالا بهم آشپزی یاد بده تا وقتی زن گرفتم بهش کمک کنم.»
منبع: کتاب «بچه مایهدار» به قلم مهدی الهیفر
لینک کوتاه این خبر: https://khanebahari.ir/?p=13445