«اسماعیل هنیه ها» در چه خانوادههایی تربیت میشوند؟
یکی از زوایایی که میشود زندگی مجاهدین را نگاه کرد و از آنها الگو برداری کرد تاثیری است که به واسطه خانوادهشان در جامعه میگذارند. ما اگر نگاه به گذشته خودمان، تاریخ اسلام و تاریخ انبیا داشته باشیم میتوانیم این مسئله را مشاهده کنیم. شهید اسماعیل هنیه نمونه یکی از این مجاهدان بود؛ یکی از ویژگیهای این مجاهد فی سبیل الله این بود که قبل از اینکه خودشان به شهادت برسند خانواده، فرزندان و نوهها و افراد زیادی هم در خانوادهشان بودند که شهید شدند. «علی مهدیان» استاد سطح عالی حوزه در مورد ویژگی خانوادههایی که شهدا در آنها تربیت یافتهاند چنین میگوید:
خانواده شهید دو معنی دارد یکی اینکه در کانون آن یک شخصیتی است که شهید زندگی میکند و شهید از دنیا میرود و دوم اینکه خود آن خانواده هم شهید است. اما چطور میشود که یک خانواده به این جایگاه میرسد؟ وقتی به حرکتی که حضرت رسول الله (ص) در تاریخ ایجاد کرد نگاه میکنیم، اولین کسانی که دور این شخصیت محوری جمع شدند خانواده، همسر و امیرالمومنین (ع) که مثل برادر ایشان بودند حضور داشتند. چنان که در حدیث کسا میبینید که پیامبر ضعفشان به واسطهی این جمع و این خانواده جبران شد. این خانواده با هم مقابل دشمن قرار گرفتند، آن چنان که شما در قصه مباهله میبینید. خانواده در واقع آن جهتی است که شما در قیام کربلا با آن مواجه میشوید. حضرت اباعبدالله (ع) با خانواده قیام کردند. این همان است که حضرت در توضیح شهودی که برای محمدبن حنفیه تعریف میکند مطرح فرمودند که میفرمایند آقا رسول الله (ع) را دیدم که فرمودند خداوند میخواهد تو را شهید ببیند و خانوادهات را اسیر؛ و این نشان میدهد که ماموریت بر گرده خودشان و خانوادهشان بود؛ ماموریت زنده کردن قیام آقا رسول الله (ع) و برگرداندن ریل تاریخ به جهت خودش. این ماموریت را سید الشهدا به واسطه خانوادهشان انجام دادند.
همان طورکه می دانید مسئله خانواده مسئلهای نیست که به راحتی بتوان از آن عبور کرد. در قرآن کریم یکی از آیات مهم خدای متعال را که همه باید به آن توجه کنیم، همین نکته را معرفی میکنند که به خانواده و به آنچه در خانواده اتفاق میافتد فکر کنید، این جزو آیاتی از آیات الهی است. این را خدای متعال برای قومی که اهل تفکرهستند قرار داده است.
خانواده چگونه محل اثر اجتماعی میشود؟
چطور میشود یک خانواده، خانوادهای ویژه و خانواده موثر اجتماعی میشود؟ شاید پاسخ این سوال را بتوانیم با آیات قرآن توضیح بدهیم. شما آیاتی را مشاهده میکنید که درباره یک هویت الهی در جامعه دینی سخن میگوید. از آیات ۳۵ سوره نور اگر نگاه کنید خدای متعال میفرماید: همه آن نوری که خداوند لایههای هستی را بر اساس آن معرفی میکند- حقایق نورانی که عالم را شکل داده – کجا خودش را نشان میدهد؟ میفرماید این حقایق در خانههایی است که خداوند اذن داده که این خانه هاشان منزلت پیدا کنند، رفعت پیدا کنند، قدرت پیدا کنند و بالا بیایند.
ویژگی این خانهها را بشناسیم
اولین ویژگیشان این است که کاملا متوجه خدا هستند و این توجه به طور دائمی است. در واقع همواره صبح و شام متوجه او هستند و دائم او را تسبیح میکنند. بعد در توضیح بیشتر این خانهها میفرماید که زندگی عادی این افراد، آنها را از ذکر الهی جدا نمیکند یعنی کل زندگی این افراد توجه به خدا است. کل زندگی آنها نورانی و توحیدی است. هم به سوی خدا توجه دارند و هم به سمت مردم. اینها چون رو به سوی خدا دارند لذا نگران آینده هستند، نگران قیامت هستند. چون در قیامت چشمها و قلبها صحنه را متفاوت میبیند. کسانی که دل بسته به دنیا باشند آنجا درد میکشند و اذیت میشوند. این افراد خاص نگران آن روز قیامت هستند لذا توجهشان از دنیا قطع است البته در واقع نه اینکه در دنیا زندگی نمیکنند، اتفاقا اهل تجارت و کار هستند، اهل جهاد هستند اما از این دنیا دل کنده اند. این بیوت و خانهها با این جنس آدم ها، خانوادههایی را درست میکنند که جایگاهشان، جایگاه رفعت در عالم، و جایگاه شهادت در عالم است. در مقابل این ها، در سوره نور میفرماید کسانی که این چنین نیستند و واقعا دل بستگی دنیایی دارند ولو اینکه حتی کارهای غیر هم بکنند، اینها اعمالشان مانند سراب است، مانند شکل آب است. انسان تشنه خیال میکند که این آب است ولی آب نیست و صورت آب دارد و واقعیت آب را ندارد.آنجا همین ویژگی درباره اعمالی که مانند سراب است به بیان دیگری هم مطرح شده است. در این آیات نیز داریم که کسانی که به غیر خدا وصل هستند و با غیر خدا ارتباط گرفتند شبیه عنکبوت هستند که خانهای از جنس خانه عنکبوت برای خودشان درست کردهاند و چه بسا خانه زیبایی هم باشد ولی سست و از بین رفتنی است.
دو تمدن و دو خانواده که در جنگ هستند
این بیوت را در مقابل آن بیوت ببینید. این دو تا خانه و دوتا خانواده است. کسی که از دنیا کنده است و به طور طبیعی با دنیا طلبان عالم هم درگیر است، با کسانی که میخواهند انسان را به دنیا بچسبانند. کسی که از دنیا دل بریده زیر بار اطاعت از غیر خدا نمیرود، زیر بار اطاعت از طاغوت نمیرود؛ نه به دلیل اینکه خاک خودش را میخواهد. بلکه به دلیل اینکه توحید او اجازه این کار را نمیدهد. یعنی وقتی میجنگد کاملا از سر معنویت و توحیدش میجنگد. در مقابلش هم کسانی هستند که روی قدرتهای مادی خودشان حساب کردهاند و ارتباط معنوی و الهی ندارند؛ ممکن است ظاهر دینی هم برای خودشان دست و پا کرده باشند ولی اساسشان دنیا طلبی است و لذا طاغوت را در عالم شکل دادند. این دو جریان است، دو جبهه است، دو تمدن است. یک تمدن از جنس عنکبوتی است که در حال از بین رفتن است؛ یک تمدن هم تمدنی است که هم ظاهر را و هم باطن را الهی میکند. اینجا دوخانواده شکل میگیرد. خانوادهای که خانواده شهادت است و اثرگذاری تاریخی دارد. و خانوادههایی که غاصب هستند و شرایطشان را میبینیم که چگونه اینها از درون هم با خودشان درگیر هستند. امروز خود اسماعیل هنیه و خانوادهاش به عنوان یک الگو و یک رهبراجتماعی و اثرگذار تاریخی در دنیای امروز مطرح است که همه اینها ناشی از همان رویکرد توحیدی اینها است که زیر بار طاغوت نمیروند و درگیر با جبهه کفر و دنیا طلبها هستند
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0