چگونه ریسمان وحدت، تبدیل به خنجر تفرقه شد؟

حجاب در روزگاری نه چندان دور، مایه وحدت ایران بوده است. شاید یادآوری برهه ابتدایی ابلاغ قانون حجاب توسط امام خمینی (ره) بتواند برای ما درس‌آموز باشد.

در روزها و هفته‌های اخیر، باز هم زخم قانون حجاب سر باز کرده است. در مجلس شورای اسلامی و در خیابان، مدافعان قانون حجاب، پرشور و حرارت، از عدم اجرای آن توسط مسئولین، گلایه و حتی بعضا با مراجع تقلید بابت عدم اعتراض کافی، اتمام حجت می‌کنند. اما این مسئله در چه شرایطی طرح شده است؟

آنچه در ادامه می‌خوانید یادداشت اختصاصی خانه بهاری به قلم یکی از مخاطبان این پایگاه تحلیلی خبری حوزه خانواده است.

یادداشت مهمان: 

در طول سالهای اخیر با قاطعیت بیشتری می‌توان گفت ما در شرایطی جنگی به سر می‌بریم و هر ضعف داخلی می‌تواند تبعات خطرناکی به دنبال داشته باشد. اما با وجود تلاش‌های استثنایی آیت‌الله خامنه‌ای در حفظ وحدت بین مردم، مسئله حجاب تبدیل به دستمایه‌ای برای تفرقه میان مردم شده است.

این سخن به دنبال این نیست تا تساهل و تسامح و ولنگاری در زمینه حجاب را تجویز کند؛ بلکه به دنبال آن است که نشان دهد اتفاقا حجاب در روزگاری نه چندان دور، چگونه مایه وحدت ایران بوده است. شاید یادآوری برهه ابتدایی ابلاغ قانون حجاب توسط امام خمینی (ره) بتواند برای ما درس‌آموز باشد.

امام خمینی قانون حجاب را برای سازمان‌ها و نهادهای رسمی ابلاغ کرد. قرار بود حضور زنان در جامعه جذابیت جنسی نداشته باشد و از این طریق، مشارکت موثر و واقعی زنان، هرچه بیشتر جلب شود. اما چگونه از این ابلاغ، استقبال خوبی صورت گرفت؟ در آن برهه، ملت ایران و از جمله زنان ایرانی، قصد داشتند اهداف انقلاب را به پیش ببرند و اهدافی وجود داشت که باید مردم را به صحنه بازار و اداره و مدرسه و خیابان می‌کشاند. در نتیجه صحبت کردن از اینکه این حضور باید عفیفانه باشد، صحبتی موجه جلوه کرد. تا آنجا که حتی احزاب ضددین نظیر حزب توده نیز در حمایت از این قانون، بیانیه دادند. حمایت حزب توده از جمهوری اسلامی در فقره حجاب به معنی این بود که جمهوری اسلامی هدفی جمعی برای مبارزه با مستکبران دارد و حزب کمونیستی توده به درستی درک می‌کرد که رعایت حجاب زنان، رسیدن به این هدف را تسریع و تقویت می‌کند.

مسئله فقط به سال‌های ابتدایی انقلاب محدود نمی‌شود. جمهوری اسلامی تا پیش از دهه ۹۰ شمسی، همواره حجاب را ذیل دعوتش از مردم برای حضور در صحنه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی معنا می‌کرد. برای جمهوری اسلامی مردم باید در صحنه باشند و تحولات را آن‌ها رقم بزنند. کار تا جایی پیش رفت که این دعوت مداوم از مردم، باعث شد تا آمارهایی بی‌نظیر از مشارکت زنان در امور علمی، ورزشی، هنری و اقتصادی، رقم بخورد. آماری که نه تنها در کشورهای اسلامی بلکه در جهان، درخشان بود.

اما با شروع دهه ۹۰ دعوت از مردم برای حضور در تحولات جامعه، ضعیف شد و در نتیجه حجاب نمی‌توانست به عنوان شرط حضور زنان در جامعه مطرح شود. از آن روز به بعد، حجاب تبدیل به حکمی صرفا شرعی شد که عده‌ای از متشرعین قصد دارند آن را بر عموم مردم، اعمال کنند. اما این برای هر انسانی، یک حرف زور به حساب می‌آید. آدم‌ها اگر هنجارها را رعایت می‌کنند، تنها به این دلیل است که فکر می‌کنند رعایت این هنجارها در مسیر پیگیری اهدافشان، مفید است. وقتی مشارکت مردم در اهداف ملی، ضعیف می‌شود، وقتی مردم صرفا کسانی تصور می‌شوند که مطالبات معیشتی دارند، آنگاه همین مردم با خودشان می‌گویند: چرا وقتی صرفا برای تفریح و گردش، به خیابان می‌آیم، باید فرم خاصی از پوشش را رعایت کنم؟ مگر حجاب داشتن در اینکه من چقدر از ول‌چرخیدنم لذت ببرم موثر است؟ من که با دیگران، صنمی ندارم.

مردم مدت‌هاست که دیگر نمی‌‌دانند چرا به خیابان می‌آیند و خب آدم‌های بیکار، طبیعتا باری به هر جهت می‌شوند و سلایق شخصی‌شان بر هر قانونی مقدم خواهد شد. در چنین شرایطی باید دوباره روی این امر تاکید کرد که حجاب صرفا یک ابزار برای نیل به اهداف جمعی و ملی است. تا زمانی که هدف‌گذاری، کمرنگ باشد یا مردم در حرکت به سمت آن، نقشی نداشته باشند، این ریسمان وحدت‌بخش که می‌توانست حتی مایه وحدت میان مذهبی‌ها با کمونیست‌ها باشد، تبدیل به خنجری می‌شود که حتی میان مذهبیون، ایجاد تفرقه می‌کند.

ارسال در:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید