پرونده ویژه: افسردگی زنان خانه‌دار/ گزارش تحلیلی: مخاطره روانی در اتم‌های جامعه

بانوان خانه‌دار، با از دست دادن روابط خانوادگی و محله‌ای موجود در دهه‌های پیش، نیازمند شکل تازه‌ای از حیات در خانه و پیرامون آن هستند. حیاتی که هنوز به طور روشنی به دست نیامده و پیامد آن، افسردگی این قشر خواهد بود.

موضوع افسردگی بانوان خانه‌دار، موضوعی است که عموما با آن برخوردی سهل‌انگارانه می‌شود. توضیح اینکه چرا این سهل‌انگاری در بین مسئولین و سیاستگذاران حوزه زنان و خانواده وجود دارد، نیازمند یک یادداشت انتقادی است. با این حال در این گزارش قصد داریم به بررسی تبعات و ابعاد این پدیده ناگوار اجتماعی بپردازیم. ابعادی که بیانگر خاصیت فزاینده تبعات این پدیده هستند. به‌گونه‌ای که بی‌اعتنایی به آن در طول زمان، تبعات آن را به طور انفجاری افزایش می‌دهد.

افسردگی بانوان خانه‌دار عموما به معنی افسردگی مادران است. به عبارت بهتر، اگرچه هر مادری، یک مادر خانه‌دار (به معنای مصطلح آن) نیست، ولی عموما بانوان خانه‌دار، فرزند دارند و می‌توان همپوشانی قابل توجهی بین شخصیت «زن خانه‌دار» و «مادر» تشخیص داد. بنابراین مهم‌ترین وجه مخاطره این پدیده این است که ما با یک مخاطره روانی در مهم‌ترین شخصیت و رکن تربیتی در خانواده مواجهیم. بدون شک مادر، از پدر و جد پدری و جد مادری، نقش بسیار مهم‌تری در تربیت فرزندان دارد و اگر این نقش ذاتی با حضور قابل توجه در خانه نیز همراه باشد، حساسیت نسبت به سلامت روانی مادر، بالاتر خواهد رفت. چرا که فرزندان در محیطی که مادر در بخش قابل توجهی از روز بیرون از خانه شاغل است، درست یا غلط می‌توانند تحت تربیت شخصیت‌های دیگر باشند اما برای مادران خانه‌دار، نقش تربیتی و الگوگیری فرزندان، بسیار شدید و حاد است. در نتیجه از بعد اجتماعی ما با دو مخاطره مواجهیم. افسردگی مادران، هم حضور مفید و مستقیم آنان را در جامعه کاهش می‌دهد و هم خروجی این خانواده را -یعنی مردان و زنان جوانی که قرار است امید آینده کشور باشند- به انحرافات رفتاری، اقتصادی و سیاسی سوق می‌دهد. در واقع صرفنظر از اینکه پیرو چه نظریه‌ای در روانشناسی باشیم، اصل این حکم که بازخوردهای والدین در کودکی، روی شخصیت کودک در بزرگسالی تاثیر بسیار شدیدی دارد، غیرقابل مناقشه است. بنابراین ما نسبت به سرچشمه‌ای سهل‌انگاری می‌کنیم که بسیاری از معضلات حاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ما، می‌تواند به آن برگردد. خصوصا که هیچ‌گاه نسبت به آن خودآگاهی نداشته‌ایم. مثلا ممکن است در توضیح اینکه چه مشکلات شخصیتی‌ای در مادران، می‌تواند به بروز بزهکاری کودکان در بزرگسالی بی‌انجامد همیشه فهرستی شامل اعتیاد مادران، عدم‌پایبندی به لقمه حلال، عدم پایبندی به حریم‌های خانوادگی و… را به ذهن بیاوریم. ولی هیچ‌گاه در بدو امر و به طور عمومی کسی در انتخاب‌های ابتدایی‌‌اش به گزینه افسردگی فکر نمی‌کند. انگار که درباره پدیده بسیار نادری صحبت می‌کنیم.

این مسئله یک بعد مهم در اقتصاد سلامت نیز دارد. مسئله افسردگی بانوان خانه‌دار، از آنجایی که حتی از سوی خود آنان به عنوان یک موضوع مهم در عداد موضوعاتی مثل حل اختلافات با شوهر، یا تنظیم روابط با فرزندان، تلقی نمی‌شود، بار اقتصادی چندانی برای اقتصاد خانواده ندارد. یعنی رجوع به مشاور برای این منظور هنوز آنقدر فراگیر نیست که چالش‌های مالی این مراجعه محل توجه باشد با این حال بار اقتصادی این افسردگی نه روی خود تک تک خانواده‌ها بلکه روی جامعه وارد خواهد شد. افسردگی بانوان خانه‌دار علاوه بر اینکه شوهر و فرزندان را به عنوان نیروی کار، تضعیف می‌کند، اثرات جبران‌ناپذیر جسمی بر روی خود این بانوان دارد. در واقع هنوز معلوم نیست که چه بخش قابل توجهی از بیماری‌های مزمن و حتی صعب‌العلاج نظیر سرطان ناشی از تحمل طولانی‌مدت دوره‌های افسردگی در بانوان خانه‌دار است. بیماری‌های مزمن و صعب‌العلاجی که نه‌تنها خود خانواده را که تا پیش از این افسردگی را به رسمیت نمی‌شناخت، دچار چالشی مهیب در اداره زندگی می‌کند بلکه جامعه و دولت را وادار به حمایت از درمان آنان می‌کند. این نشان می‌دهد که چگونه ما با پدیده‌ای روبه‌رو هستیم که درست مشابه بیماری پوکی استخوان، می‌تواند در یک بزنگاه بسیار دیرهنگام، نمایان شده و ضربات سنگینی به رشد شخصی، خانوادگی و اجتماعی افراد وارد نماید.

همچنین این مسئله می‌تواند به‌لحاظ سیاسی مخاطره‌انگیز باشد. جمهوری اسلامی ایران، در شرایطی که از ابتدای انقلاب مدعی طرح و نگاهی متفاوت به زنان بوده است و تاکید بسیار قابل توجهی بر حفظ کیان خانواده داشته، نمی‌تواند در برابر تضعیف رکن مونث این واحد اجتماعی بی‌تفاوت باشد. به عبارت دیگر، مبارزه سیاسی جمهوری اسلامی در برابر طرح‌های متداول غربی، عربی، ترکی و شرق آسیایی از زن، منوط به این است که بتواند زنان خانه‌دار را بانشاط و باانگیزه نگه دارد وگرنه تغییر نقش این بانوان چه در نسل حاضر چه در نسل‌های بعدی به سمت الگوهای غیرایرانی و غیراسلامی، کاملا محتمل است کما اینکه امروز نیز شاهد این تغییرات هستیم.


از همین پرونده بخوانید:

گفت‌وگو: زن، اولا انسان است ثانیا مادر!
یادداشت: آری به سیاست، نه به ارتجاع
ارسال در:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید