پرونده ویژه: افسردگی زنان خانه‌دار/ گفت‌وگو: زن، اولا انسان است ثانیا مادر!

افسردگی بانوان خانه‌دار، شکل خاصی از افسردگی است. شاید شبیه افسردگی کارمندان ژاپنی باشد. در هیاهوی کار شدید و مداوم ملتفتش نیستیم. ولی باید فرصتی پیش بیاید و خلوتی تا حسش کنیم.

افسردگی همیشه صورت انفعالی ندارد. برای کسانی که خود را به کارهای سنگین و شدید وادار می‌کنند، می‌تواند خیلی آرام و خزنده رخ دهد و در یک بزنگاه دیرهنگام در قالب سوءرفتارهای حاد یا حتی مشکلات جسمی خودش را نمایان کند. درست مثل بیماری پوکی استخوان که شاید تا پیری، متوجه آن نشویم ولی وقتی ملتفت می‌شویم که خیلی دیر است. زهرا ظرفچی شیرازی دانشجوی دکتری سیاست‌گذاری فرهنگی در گفت‌وگوی اختصاصی با خانه بهاری، از ریشه‌های این وضعیت خاص در افسردگی بانوان خانه‌دار گفته است.

به گزارش پایگاه تحلیلی-خبری خانه بهاری، ظرفچی اولین عامل بروز این افسردگی را پروسه ناکارآمد هویت‌یابی دختران در بازه آغاز بلوغ تا ازدواج، می‌داند. در واقع تمامی نهادهایی که در این پروسه، قرار است به یک شخص -اعم از دختر و پسر- کمک کنند تا نقش «خاص» یا «تخصصی» خودش را پیدا کند، بسیار کند و ناکارآمد عمل می‌کنند. آموزش‌وپرورش، نهاد خانواده، صداوسیما، نهادهای سیاستگذار فرهنگی، سازمان‌های تخصصی فرهنگی، تربیتی و آموزشی و… شامل این حرف هستند. در نتیجه دختر ایرانی -چه‌بسا تا حد زیادی پسران هم اینگونه باشند- تا لحظه ازدواج، نمی‌داند دقیقا چه نقش خاصی در جامعه دارد و استعدادش نه به عنوان یک مادر یا یک همسر، بلکه به عنوان یک انسان کجا قرار است بروز کند؟ این در حالی است که نظام آموزش عالی ما، حتی در این وضعیت گیج و منگی نوجوانان، نهایتا به آن‌ها یک رشته تحصیلی هدیه می‌دهد که برای به دست آوردن مدرکش، باید چند سال تلاش کنند. نتیجه این می‌شود که زن متاهل خانه‌دار ما، در نقطه آغاز شروع زندگی و اداره خانه، یک سابقه تحصیلی دارد که معلوم نیست دوستش داشته باشد و یک ذهن کماکان حیرت‌زده که من از حیث اینکه انسانم، چه تمایز و تخصص و فایده‌ای می‌رسانم؟

خانم دکتر ظرفچی در این مرحله به مغالطه‌ای اشاره می‌کند که مشکل را عمیق‌تر می‌سازد: وقتی چنین پرسش طبیعی‌ای از سوی یک زن خانه‌دار مطرح شود، از همان ابتدا گفته می‌شود که مادری و خود خانه‌داری، مهم‌ترین فایده شما برای اسلام و جامعه اسلامی است. این گفتار متداول اما متوجه نیست که وظیفه مادری و مدیریت روابط خانه، یک نقش عمومی برای زنان است. به عبارت واضح‌تر این مغالطه مثل این است که یک مرد بگوید من نمی‌‌دانم دقیقا چه نقشی در جامعه دارم و تمایزم با دیگران در چیست؟ و به او پاسخ دهند همین که خانواده‌ات را تامین می‌کنی مهم‌ترین فایده تو برای جامعه است. ظرفچی اشاره می‌کند که این خصلت یک جامعه مصرفی است. جامعه مصرفی، نقطه رضایت را در چرخیدن چرخ‌دنده‌های مصرف جست‌وجو می‌کند. بنابراین اگر مردی پول بیاورد و زنی این پول را درست در خانه خرج کند، دیگر نه مرد حق دارد افسرده باشد و نه زن. اما جامعه مولد همواره به این فکر می‌کند که نهاد خانواده و به تبع آن، نهاد جامعه، به چه سمت و سویی حرکت می‌کند و آیا ما به این حرکت یاری می‌رسانیم؟

از نظر دکتر ظرفچی، باور کردن این مغالطه از سوی بانوان، باعث می‌شود که خانه‌داری، نه‌تنها تبدیل به خانه‌نشینی شود، بلکه عطش یک زن برای اینکه زندگی‌اش به بطالت نگذرد، باعث ورود افراطی او به عرصه خانه‌داری خواهد شد: تمامی ما در نسل‌های پیش از خود کمابیش شاهد چنین ورود افراطی‌ای هستیم. مادرانی که از نماز صبح تا واپسین لحظات شب، مدام در حال رتق و فتق امور خانه هستند و در این فعالیت شدید، علاوه بر اینکه انواع وسواس به سراغشان می‌آید، و انواع مشکلات جسمی مزمن را تحمل می‌کنند، نتیجه مطلوب را هم در تربیت فرزندان مشاهده نمی‌کنند. به عبارت بهتر، حد تعادل ورود زن خانه‌دار به تمام مسائل یک خانه، بسیار عقب‌تر از حدی است که یک زن خانه‌دار رعایت می‌کند. او از این حد تجاوز می‌کند چون احساس می‌کند اگر قرار باشد وقتی از اوقات روز را خانه‌داری نکند، وقتش هدر می‌رود. پیشرفته‌ترین بهبودی که برای زن خانه‌دار در این وضعیت قابل تصور است، اختصاص زمانی برای مطالعه کتاب‌های عمومی مثل رمان، تماشای تلویزیون، عبادت و… است. مسائلی که باز هم یک فعالیت عمومی هستند و آن خلاء معنایی را در زندگی زن پر نمی‌کنند. همچنین فعالیت‌های عمومی بیرون از خانه نظیر تفریحات زنانه، آرایشگاه، باشگاه، حضور در سرای محله و فرهنگسرا و مسجد و پایگاه بسیج، همگی مرهمی برای این خلاء هستند. مرهمی که هرچه به سمت شهرهای کوچکتر و خصوصا روستاها برویم از آن هم خبری نیست.

زهرا ظرفچی با بیان اینکه در شکل جدید زندگی روستایی، جز در مناطق معدودی که زنان یک شغل خاص نظیر شالیکاری و… دارند، فقدان همین مرهم‌ها نیز مشهود است، گفت: یک زن روستایی مثلا در مناطق غربی کشور از سویی مثل عموم زنان خانه‌دار شهری، نقش خاص و تخصصی‌ای در جامعه ندارد و از سوی دیگر به دلیل آسان‌شدن فرایند‌های خانه‌داری با ورود وسایل جدید، اوقات فراغت بیشتری پیدا کرده است. اوقاتی که در آن مطلقا ایده‌ای حتی برای اتلاف وقت وجود ندارد. در نتیجه پدیده شوم خودکشی خودش به عنوان امری که می‌تواند تغییری در این وضع یکنواخت و بی‌معنی ایجاد کند و همچنین توجهات را به سمت شخص جلب نماید، رشد می‌کند. مورد مشهور روستای دیشموک، در این زمینه بسیار عبرت‌آموز است.

زهرا ظرفچی شیرازی با بیان اینکه مسئله افسردگی زنان خانه‌دار تنها به کسانی محدود نمی‌شود که در پیدا کردن نقش خاص خود ناموفق بوده‌اند، بیان کرد: حتی کسانی که دیر یا زود، بالاخره فهمیده‌اند استعدادشان چیست و می‌خواهند در چه زمینه‌ای برای جامعه مفید باشند، با موانع جدی روبه‌رو هستند. زنانی که چه در زمینه‌های علمی و چه در زمینه‌های اجرایی توانمند می‌شوند، با مانع جدیدی به نام عدم تناسب زمان و مکان شغل‌هایشان با وظیفه عمومی مادری و خانه‌داری مواجه هستند.

ظرفچی با اشاره به رهنمودهای مترقی مقام معظم رهبری در زمینه لزوم فعالیت تخصصی زنان در جامعه، تصریح کرد: مسئولان نهادهای دولتی، عمومی و همچنین نهادهای خصوصی انقلابی، همچنان نسبت به این تسهیل‌گری، متقاعد نشده‌اند. به عبارت بهتر چون خودشان به عنوان نهادهایی به شدت مردانه، متوجه ضرورت این بیانات نیستند، تلاش دارند تا با حداقل اقدامات که بعضا نمایشی هم هستند از زیر فشار قانونی و شرعی آن خارج شوند. اقداماتی که برای حضور مادران در محیط‌های علمی، اجرایی و سیاسی، کفایت نمی‌کند.


از همین پرونده بخوانید:

یادداشت: آری به سیاست، نه به ارتجاع
گزارش تحلیلی: مخاطره روانی در اتم‌های جامعه
ارسال در:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید