عاقبت سهمیه‌بندی مناصب، نقدی بر عملکرد تنها وزیر زن دولت

این روزها فشار بر روی تنها وزیر زن کابینه دولت وفاق بسیار بالاست. زمزمه‌های استیضاح بالا گرفته و خانم صادق مالواجرد می‌تواند دومین اخراجی دولت باشد.

دولت‌ها مبتنی بر اشتراک منافع تعدادی گروه سیاسی نسبتا هم‌سو شکل می‌گیرند و حتی گاهی شبیه به دولت وفاق در ایران، ممکن است این اتحاد بین گروه‌های فراگیرتری شکل گرفته باشد. اما با وجود اینکه این وضعیت شراکتی، طبیعی است اما همیشه مواظبتی وجود دارد که این شراکت یک شراکت کارآمد باشد. این یعنی نماینده هر گروه سیاسی درون کابینه، نمی‌تواند صرفا یک سهمیه برای آن گروه باشد بلکه باید بتواند کارنامه موفقی نیز به ارمغان بیاورد.

اما در ایران، ظاهرا الزام موفقیت و کارآمدی دولت، چندان الزام قدرتمندی نیست. از این جهت است که سهمیه گروه‌های سیاسی صرفنظر از اینکه کارآمد باشند به آن‌ها پرداخت می‌شود. آنچه که درباره عبدالناصر همتی رخ داد یک بار دیگر در حال رخ دادن است. در لحظه انتصابات، الزام به اینکه باید سهمیه را پرداخت کرد، چشم تصمیم‌گیران دولت را به تناقضاتی که در صحنه اجرا ایجاد می‌کند بسته بود و این تناقضات هر روز می‌تواند قربانی جدید بگیرند.

جمهوری اسلامی ایران، مثل هر کشور دیگری، اولویت‌هایی را در حوزه عمرانی دارد. این اولویت‌ها چیزی نیستند که بتوانند با سلیقه علمی و شبه‌علمی کارگزاران خدشه‌دار شود. بلکه کارگزاران باید مهارت و تدبیر این را داشته باشند که بهترین روش برای نیل به این اهداف و برنامه‌ها را پیدا کنند. وزیری که از اساس به برنامه عمرانی در حوزه مسکن برای خانه‌اولی‌ها، اعتقادی ندارد و به شدت در این حوزه منفعل عمل می‌کند، وزیری که در میانه فرصت‌های در حال سوختن اقتصاد ایران، عزم جدی برای توسعه زیرساخت‌های ترانزیتی با کشورهای همسو مثل چین و روسیه ندارد، بر چه اساسی می‌تواند به این کرسی تکیه بزند و به کار خود ادامه دهد؟ وزیر راه، مدیر یک سازمان کوچک نیست، سرنوشت تک تک مردم و سرنوشت کشور، به تدابیر و عزم او وابسته است.

خانم صادق یک مهندس زن است‌. یک شخصیت نهایتا دانشگاهی. اگر قرار بود تحصیلات مرتبط و جنسیت مونث، برای وزیر شدن کفایت کند، کابینه دولت‌های جهان باید مملو از اساتید دانشگاه زن می‌بود. اگر قرار بود هوش و درک سیاسی، تعهد به منافع ملی و… در انتصابات مهم نباشد، چرا اصلا دولت‌ها کارهایشان را به دانشگاه‌ها محول نمی‌کنند؟ سیاستمدار کسی است که صلاح و مصلحت کشورش را تشخیص می‌دهد. سیاستمدار کسی است که می‌داند چه کاری شدنی است نه اینکه صرفا تحلیل‌های ظاهرا علمی داشته باشد و روی تحلیل‌هایش پافشاری کند. چه بسیارند اساتیدی که فکر می‌کنند بهترین تحلیل‌ها را دارند ولی کشورشان را به پرتگاه خواهند کشاند.

واضح است که در عمل هم به راحتی راه برای ورود کارشناسان به صحنه مدیریت عالی کشور در حد وزارت باز نیست. چه چیزی این راه را سهولت می‌بخشد؟ قومیت‌گرایی، جنسیت‌گرایی و البته سهمیه‌گرایی. نتیجه واضح خواهد بود: یک مهندس که قرار بوده الهام‌بخش زنان این سرزمین باشد ولی ناکارآمدی محضش، یک درس عبرت برای هم‌جنس‌هایش می‌شود.

سوءاستفاده از جنسیت  آنقدر شکست‌خورده است که ذهن تصمیم‌گیران را نسبت به اصل فکر کردن به اینکه بعدها یک وزیر زن را منصوب کنند، منصرف خواهد کرد. این یعنی انتصاب مبتنی بر جنسیت‌گرایی، در دراز مدت حتی به ضرر زنانی است که در لایه‌های مختلف مدیریتی کشور حضور دارند و می‌توانند امیدوار باشند تا سرحد وزیر بالا بیایند‌.

این تازه آغاز حلقه دومینوی شکست دولتی است که راضی کردن حامیان چهل‌پاره‌اش، اولین و آخرین اولویتش بوده است.  پس‌لرزه دولت سهمیه‌‌ای، فقط به جنسیت محدود نمی‌شود. تصمیمات مبتنی بر قومیت‌زدگی و رفاقت‌های قدیمی همینقدر خسارت‌بار خواهد بود و متاسفانه ما درباره مدیریت یک شرکت خصوصی حرف نمی‌زنیم بلکه در حال صحبت درباره مدیریت یک کشور انقلابی بزرگ در شرایط خطیر حرف میزنیم. این حد از ابتذال در انتصابات، اگر در روز رای اعتماد به رسمیت شناخته نمی‌شد نیازی نبود هر از چندگاهی شاهد سقوط این قهرمان‌های جنسیتی و قومیتی باشیم. سقوطی که ذره‌ای به خود این اشخاص آسیب وارد نمی‌کند ولی هزینه‌اش را کشور می‌پردازد.

ارسال در:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید