در بخش معرفی کتاب خانه بهاری، به سراغ یک کتاب برای کودکان رفتیم که روایت متفاوتی از جنگ دارد. اسما کیانی نژاد کارشناس و فعال حوزه کتاب، برای ما از این کتاب میگوید:
صلح! یک کلمه قشنگ! اصلا کی از جنگ خوشش می آید؟ شاید برای همین است که در دنیا، این همه کتاب با محوریت صلح برای کودکان نوشته شده است تا جایی که بعضی فروشگاههای کتاب، یک قفسه جدا مختص این موضوع دارند.
اما من به این همه از صلح گفتن بدبینم، وقتی میبینم که آتشافروزان چند کشور محدود، همانها که اکثر داستانهای صلح برای کودکان را نوشتهاند، بقیه دنیا را به جنگ کشاندهاند و مردمشان هم عموماً ناراحت و شاکی نیستند. انگار این قصهها برای مخاطب دیگری است؛ و ما چقدر قصه پرغصه صلح بلدیم.
این میان، روی کتابهای آقای مککی حساب دیگری میکردم. کتابهایی مثل «شش مرد» که از حرص و آز آدمیان میگفت که منشأ جنگ است و «پیروزمندان» که فرهنگ را پیروز میدان میدانست؛ کتابهایی که تصاویر زیبا دارند و متن روان و جملات کوتاه، قابل فهم و تاثیرگذار.
آقای مککی در کتاب «پیروزمندان» قصه پادشاهی را میگوید که عطش کشورگشایی دارد و به هر جا لشکرکشی میکند، با مقابلهای که مردم آن کشورها میکنند، جنگ و کشتار راه میافتد، ولی در نهایت، همه کشورها شکست میخورند و فتح میشوند.
تا اینکه پادشاه قصه ما، همه دنیا را تصرف میکند، به غیر از یک کشور خیلی کوچک؛ کشوری که وقتی به آنجا رفت، با روی خوش از او پذیرایی کردند و بدون هیچ برخورد و مقاومتی، پذیرفتندش.
کشوری با مردمی مهربان و خونگرم که چون فهمیده بودند جنگ چیز خوبی نیست، شادتر از بقیه مردمان دنیا بودند. آنها با مهماننوازی، سربازان را به خانهها و سر سفرههایشان بردند و به آنها سرودها، غذاها، بازیها و آداب خودشان را یاد دادند و در نهایت چه کسی پیروز است؟ و کدام واقعا کشورگشایی کرده است؟ آنکه دلها را تصرف میکند. خصوصاً آخر کتاب که فرمانده کشورگشا، وقت خواب، تنها لالایی که یادش میآید برای پسرش بخواند، شعری به زبان کشور کوچک است.
هیچ کتابی ندیدهام به این زیبایی تأثیر فرهنگ را نشان دهد؛ به تصاویر دوست داشتنی کتاب که نگاه میکنیم، تصاویر رنگی و واضح، بدون خط اضافه است. همان ایجاز متن را در تصاویر می توان دید. و البته تصاویر غنای خوبی دارد، بچه تصاویر را که بجوید، خیلی چیزها از آداب و رسوم مردمان پیدا می کند.
اما چیزی که جلب توجه میکند پوشش باحجاب مردم کشور کوچک است، مردم همان کشور بافرهنگ جنگ گریز مهربان، که با رنگهای ملایم رنگ شدهاند و مزاحمتی برای دیده شدن سربازان ندارند.
راستی، اگر ما مسلمانان، سلاحمان را زمین بگذاریم و با آنهایی که به آب و خاکمان حمله میکنند مقابله نکنیم و کشورمان را به روی آنها بگشاییم، مهمان نوازی کنیم و آنها را سر سفرههایمان بنشانیم و بازیها و سرودهایمان را یادشان دهیم، بهتر نیست؟ صلح را به خاورمیانه بیاوریم. کجاست کتابی که قصه پر غصه جنگ فرهنگی برای کودکان ما بگوید؟
کجاست کتابی که قصه صلح و پیمانهای اسرائیل را یا اعتماد کردن و سلاح تحویل دادن مسلمانان بوسنی را برای کودکانمان هم نه، حداقل برای بزرگترهایمان بگوید؟
آقای مککی؛ ما مردمان کشورهای صلحدوست، سالها و قرنها قصه «فرهنگ پیروز است» را زندگی کردهایم. مگر نبودند مغولهای وحشی که وقتی به خانههای ما حمله کردند و به زور سر سفرههای ما نشستند، با اینکه کتابخانههای ما را آتش زدند، از سفرههای ما نان دین و ادب و هنر خوردند؟
آفرین که قصه فرهنگ گفتی، اما میشود قصهها را کامل بگویی؟ مثلاً بگویی که اگر قرار بود سربازان کاری به مردم مهماننوازی که مقابله نمیکنند و سلاح به دست ندارند، نداشته باشند، آن سربازان، آنجا، در خانههای مردمان مهربان چه میکردند؟
پسرم همانطور که به جلد کتاب نگاه میکرد پرسید: «پرچم کدام کشور آبی و قرمز و سفید است؟» سوالش برای من و همسرم که هر کدام مشغول کاری بودیم، بیمقدمه بود.. همسرم گفت: «فرانسه؛ چرا؟» گفت:«آخه این سربازها آبی و سفید و قرمز هستند.» نکتهای که به چشم من نیامده بود. شما فکر میکنید چرا آقای مککی که انگلیسی بود، سربازان مهاجم را فرانسوی رنگ کرد؟