قهرمان من باش ولی با حقوق ثابت!

زندگی کارمندی، در تضاد با روابط سالم خانوادگی میان زن و شوهر و فرزندان است. با این حال ترس از فروپاشی معیشتی و تضمین درآمد ماهیانه، اجازه نمی‌دهد به این تضاد فکر کنیم.

این روزها در میان تنگناهای اقتصادی و فشارهای معیشتی‌ای که به خانواده‌ها می‌آید، بسیار پیش می‌آید که بین زن و شوهر درباره توانایی تامین معیشت خانواده، تنش پیش بیاید. مرد مسلمان ایرانی، کماکان مثل تمام تاریخ باستانی و اسلامی خودش، باید متعهد باشد که هزینه‌های جاری و البته هزینه‌های اساسی خانواده‌اش را -سفر، ازدواج فرزندان، درمان و…- تامین کند. با این حال برای مرد ایرانی مسلمان، اتفاقی افتاده که در طول تاریخش بی‌سابقه بوده: کشف نفت!

اتکای کشور به نفت، شیوه‌ای از توزیع درآمد را در ایران جا انداخت که بین مردم به زندگی کارمندی مشهور شده است. زندگی‌ای که در آن، باید روزانه، تعداد ساعت مشخصی از عمرت را به دولت بفروشی. و مطمئن باشی مبلغ این معامله به صورت قطعی آخر هر ماه به حسابت واریز خواهد شد. در طول چند دهه اخیر و خصوصا با توسعه ادبیات شرکت‌های استارت‌آپی، خیلی به این سبک‌کاری نقد وارد شد با این حال شاید کمتر به این پرداخته شده باشد که خانواده مسلمان ایرانی در شرایط زندگی کارمندی چه بلایی بر سرش می‌آید؟

زن به صورت طبیعی و در طول تاریخ، مهم‌ترین نسبتش با شوهرش، نسبت تکیه‌گاهی بوده است. مرد همواره باید مشکلات بیرون خانه را از اقتصادی گرفته تا امنیتی و… رتق و فتق می‌کرد و با سیما و گفتاری آرامش‌بخش به خانه بازمی‌گشت. این شخصیت مرد، می‌توانست برای زن انرژی‌بخش باشد و او را از بودن کنار چنین مردی، راضی کند.

با این حال این سوال مهمی است که مردان در طول تاریخ ایرانی‌-اسلامی ما، با چه انگیزه‌‌ای می‌توانستند مسئولیت مشکلات را به عهده بگیرند و خم به ابرو نیاورند؟ به عبارت دیگر، آیا جز یک صبوری مردانه، چیزی در کار نبوده؟ واقعیت این است که مرد از کارش انرژی می‌گرفته است.

تا پیش از ظهور زندگی کارمندی، هر کاری با دستاورد و نتیجه‌اش معنی می‌شد و خب چه چیزی بیشتر از حصول نتیجه کار می‌توانست مرد را گرم کند و به او قدرت تحمل مشکلات را بدهد؟ تا پیش از زندگی کارمندی، مردان چه معلم بودند، چه کشاورز، چه سیاستمدار، چه مهندس و چه بازرگان، همیشه تلاششان معطوف به نتیجه‌بخشی کارشان بود. این مسئله نه‌تنها به خودشان قدرت تحمل می‌داد بلکه اجازه میداد علاوه بر اینکه تکیه‌گاه خانواده‌شان باشند، قهرمان آن‌ها هم باشند. یعنی هر خانواده‌ای می‌‌توانست به اینکه سرپرست خانواده، چه کاری در جامعه می‌کند و چه دستاوردهایی دارد، افتخار کند. چیزی که به لحاظ روحی هم برای زن بسیار انرژی‌بخش است هم برای فرزندان. انرژی‌ای که طبیعتا در شیوه تعامل با مرد خانه، به او بازمی‌گشت و او را سرشار از حس پیروزی در خانه می‌کرد.

به سوال خودمان برگردیم. زندگی کارمندی چه بلایی بر سر خانواده ایرانی می‌آورد؟ زندگی کارمندی معطوف به نتیجه نیست بلکه معطوف به انجام وظایف است. هر کارمندی وظیفه دارد کارهای مشخصی را در طول روز انجام دهد و ساعات مشخصی را در اداره و سازمان بگذراند. آیا انجام وظایف کارمند، لزوما منجر به نتیجه مورد نظر در سازمان می‌شود؟ معلوم است که نه. هزاران عامل انسانی و غیرانسانی دخیل هستند تا سازمان به نتیجه برسد و در نتیجه کارمندان هیچ‌گاه نمی‌توانند دغدغه نتیجه کارشان را داشته باشند و حرص و جوشش را بخورند چون عموما نتیجه مورد نظر سازمان خصوصا در بروکراسی‌های ناکارآمد، حاصل نمی‌شود.

نتیجه چیست؟ مرد مسلمان ایرانی، هیچ انرژی‌ای از کار خود نمی‌گیرد و تنها به‌واسطه مسئولیت قانونی و شرعی‌اش، تن به «عمرفروشی» در ادارات می‌زند. طبیعی است در چنین سبکی از زندگی، تنها انگیزه مرد برای تحمل مشکلات کاری و اقتصادی این است که به او حقوق مکفی بدهند. امری که در بسیاری از ادارات محقق نمی‌شود. خصوصا اگر خانواده با خرج‌های غیرروزمره‌ای نظیر درمان بیماری‌های سخت، ازدواج فرزندان و… مواجه شود. در چنین شرایطی، مرد خانه مجبور است رو به مشاغل خدماتی در ساعات پس از اداره بیاورد و با کارهایی نظیر اسنپ که باز هم کاذب هستند و دستاورد خاصی ندارند، معیشت خود را تامین کند.

با این حال قضیه به این سادگی نیست. در طول سالهای اخیر، بسیاری از آدم‌ها توصیه کرده‌اند که خب! مردان زندگی کارمندی را رها کنند و به راه‌اندازی کسب‌وکارهای متنوع رو بیاورند. با این حال نقش زن در این توصیه عموما نادیده گرفته می‌شود. در واقع زنان جامعه ایران هم در طول این سالها، شکل خاصی از دستگاه محاسباتی پیدا کرده‌اند. در شرایطی که در طول چند دهه اخیر، شرایط اقتصادی کشور بسیار متلاطم بوده است، زنان به عنوان کسانی که نیاز به حمایت اقتصادی مردان دارند، روزبه‌روز بیشتر به این تقاضا دامن زده‌اند که باید وضعیت درآمدی مشخصی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر زنان یکی از مهم‌ترین حامیان این هستند که یک مرد کارمند اداره دولتی شود و یکی از مهم‌ترین موانع این هستند که این سبک کاری، به مرور منسوخ شود.

اما یک تناقض در این جا وجود دارد. همین زنان که به‌واسطه ترس از فروپاشی معیشتی خانواده، تلاش می‌کنند مردان را به شغل‌هایی با درآمد ثابت و امن سوق دهند، به لحاظ شخصیتی نیاز دارند تا مردی سرزنده و قهرمان، بالای سر زندگی‌شان باشد. تناقض اینجاست که زندگی کارمندی از آن جهت که عموما دستاوردی ندارد، نه می‌تواند انگیزه مرد را برای اینکه صبور و سرزنده باشد تامین کند، نه می‌تواند او را صاحب شخصیتی کند که بتوان به او افتخار کرد. در نتیجه همان زنانی که دوست دارند معلوم باشد آخرماه چقدر درآمد وارد زندگی‌شان می‌شود، از لحاظ روحی تحت این مخاطره هستند که مردانی به اندازه سابق قهرمان نداشته باشند.

شاید نتوانید این حرف را جدی بگیرید. ولی بخش بزرگی از اختلافات و دعواهای خانوادگی ناشی از آن است که مرد نتوانسته است از خودش، تصویری به اندازه کافی باشکوه بسازد و زن حتی اگر به این مسئله خودآگاه نباشد، از این مسئله رنج می‌برد. یک مرد حتی اگر کارگاه کوچک نجاری داشته باشد، می‌تواند به چیزی بنازد و این نازیدن، زن را به لحاظ عاطفی تامین می‌کند ولی زندگی کارمندی چیز خاصی برای عرضه به روح و روان زن خانه ندارد.

برای برون‌رفت از وضعیت اجتماعی زندگی کارمندی، در سطوح مختلفی پیشنهادهایی داده‌اند. پیشنهادهایی که بخش عمده‌ای از آن‌ها، مسئولین سیاستگذار در اقتصاد ایران را مخاطب قرار داده است. با این حال شاید باید کمی خانواده ایرانی را نیز خطاب قرار داد. خطابی که به او بگوید اگر می‌خواهی شوهر قهرمانی داشته باشی، اجازه بده ماجراجویی کند و او را در مشکلات این ماجراجویی، همراهی کن.

ارسال در:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید