جنبشی زنانه برای زندگی در دل آوارها

کنشگری در ذات زنان مقاوم فلسطینی است و صدای‌شان را به‌ نوعی به گوش جهان می‌رسانند. یک روز با سنگ، روز دیگر با مقلوبه و یک روز هم با ازدواج و فرزندآوری. آنها با این شیوه فریاد می‌زنند اگر مقاومت قرار بود جا بزند، زن‌ها خیلی سال‌ پیش؛ از تولد، ازدواج و زندگی دست کشیده بودند.

نسل امروز غزه، نسلی آمیخته با جنگ است. از همان لحظه‌های اول تولدشان، صدای گریه‌ها و خنده‌هایشان با صدای بمب و موشک آمیخته بوده است. وقتی بزرگ‌تر شده‌اند، به‌جای اینکه سرگرم بازی و شادی باشند؛ ترس ازدست‌دادن، تنهایی، آوارگی و… را درک کرده‌اند. به همین خاطر نسلی با آرزوهای فانتزی و صورتی نیستند. سراسر زندگی آنها، از کارهای روزمره تا ازدواج و فرزندآوری برای حفظ سرزمین و کشورشان است. وقتی تصاویر جنایات رژیم صهیونیستی را در غزه و لبنان می‌بینیم، درک و هضم عکسش برای ما سخت است. با دیدنشان بغض می‌کنیم و به این فکر می‌کنیم «اگر ما جای آنها بودیم…» و دیگر اشک اجازه نمی‌دهد حتی به بقیه‌اش فکر کنیم. ولی زن مقاوم فلسطینی در کنار مردان این سرزمین، یاد گرفته است تمام رفتارها و منشش باید رگه‌هایی از مبارزه داشته باشد چون تمام آنها حرف‌هایی را به دنیا مخابره می‌کند. در ادامه دو روایت از مبارزه این بانوان را در دل سرزمین مقاومت با هم می‌خوانیم.

نبردی برای بقا

«فرزندم از دل مرگ به دنیا آمد. اما از آن روز، امید از قلب من بیرون نرفته است.» این گفته علا النمر زن ۳۴ساله فلسطینی است که در خیابان‌های تاریک غزه سومین فرزند خودش را به دنیا آورد. در شرایطی که امکانات بهداشتی وجود ندارد. ولی این زن یاد گرفته باید برای بقا بجنگد و این یکی از سلاح‌های مبارزه اوست.یک شب سرد و تاریک حوالی ساعت ۱۰، علا از درد به خودش می‌پیچید و به تمام این 9 ماه فکر می‌کرد. به روزهای اولی که فهمیده بود باردار است، به اینکه چقدر دوست داشت فرزندش در آرامش و به‌دور از استرس بزرگ شود. اما خیلی وقت است که مردم این زندان روباز به این زندگی عادت کرده‌اند.لحظه‌به‌لحظه دردش بیشتر می‌شود و به خودش می‌پیچید. دانه‌های عرق بیشتری روی صورتش می‌نشست. وقتش بود که سومین بچه‌اش هم پا به این دنیا بگذارد. به مادر و خواهرش زنگ زد تا سریع خودشان را برسانند. عبدالله شوهرش با استرس و دستپاچگی رفت تا ماشین پسرعمویش را بگیرد و سریع همسرش را به بیمارستان برساند.

علا از خانه بیرون رفت تا به‌محض اینکه عبدالله رسید سوار ماشین بشود و زودتر به بیمارستان برسد. یک دقیقه هم یک دقیقه بود. دیگر طاقت نداشت. درد به استخوان رسیده بود و جانش داشت درمی‌آمد. صدای جیغ علا با بمباران رژیم صهیونیستی که خیابان‌های اطراف را هدف گرفته بود، در هم پیچید. همان لحظه عبدالله رسید، بدون ماشین. شوهر علا ماشین را قرض گرفته بود اما چندمتر جلوتر بنزینش تمام شده بود. ماشین را رها کرد تا بیاید پیش همسرش بلکه فرجی بشود. وقتی رسید، در کنار خیابان دخترش را در آغوش همسرش دید. سنگ تیزی در کنار خیابان پیدا کرد تا بندناف را قطع کند. بعد از آن دنبال ماشین رفت تا همسر و فرزندش را به بیمارستان برساند.

سلاح را زمین نمی‌گذارند

این خانواده، در یک سالی که از طوفان الاقصی می‌گذرد، ۱۱ بار آواره شدند. وقتی که علا ۸ماهه باردار بود مجبور شد در سوز سرمای استخوان‌سوز، ۴ ساعت با پای پیاده با دو فرزندش از دست تانک‌های رژیم فرار کنند. با شرایط سخت بارداری، از دالان‌هایی که به‌واسطه گلوله تانک در دیوارها ایجاد شده بود عبور می‌کرد تا جان خودش و بچه‌هایش را نجات بدهد.علا و زنانی مثل او، تمرین هر روزشان مقاومت است. هر روز با یک چیز مبارزه می‌کنند؛ یک روز با سنگ، روز دیگر با مقلوبه و یک روز هم با فرزندآوری حتی در بدترین و سخت‌ترین شرایط، بدون هیچ امکان بهداشتی.

 

نامه به کودکی که زاده شد

«فرزندم، تو و همه بچه‌های هم‌نسلت؛ لایق عشق، شادی و زندگی خوب هستید. خنده شما نماد قدرت و استواری ماست.» این بخشی از نامه مرام حمید، مادر فلسطینی است که در آستانه تولد یک‌سالگی پسرش ایاس برایش نوشت. در واقع این نامه را از زبان تمام زنان فلسطینی برای دنیا نوشت تا آوازه مقاومت‌ و حفظ سرزمینشان به گوش همه برسد.او این نامه را از زبان مادرانی نوشت که دوست دارند فرزندشان در بهترین شرایط زندگی کنند. مادرانی که بچه‌هایشان به‌جای لالایی و آهنگ‌های کودکانه باید صدای موشک را بشنوند. به‌جای اسباب‌بازی‌های قشنگ و موزیکال باید در بین خرابه‌ها بازی کنند. اما باز هم ایستاده‌اند و در سخت‌ترین شرایط درد زایمان را تحمل می‌کنند تا بچه‌هایشان را به دنیا بیاورند و بزرگ کنند.

یا آن زنانی که هرروز برای دسترسی به نیازهای اولیه فرزندشان مثل آب آشامیدنی سالم، شیرخشک، پوشک، لباس تابستانی، زمستانی و… تلاش می‌کنند. آنهایی که بزرگ‌شدن و قدکشیدن کودکشان برایشان هم شادی دارد و هم غم. مادرانی که ناراحت‌اند چون آن‌طور که باید نمی‌توانند انرژی کامل برای بچه‌هایشان بگذارد. اما حضور فرزندشان تسلی و امیدی برای آنهاست. وقتی بازیگوشی‌هایشان را با همان لباس‌های نامناسب در پناهگاه‌ها و چادرها می‌بینند، دلگرم می‌شوند به آینده فلسطین.

 

جنگیدنی از جنس زنانه!

تمام زنان و مادران فلسطینی به دنیا می‌گویند که حق یک زندگی عادی و معمولی را از ما گرفته‌اند و ابتدایی‌ترین امکانات برای تولد فرزند را نداریم، اما در همین شرایط سخت بچه‌هایمان را به دنیا می‌آوریم چون برای حفظ سرزمینمان باید بجنگیم.

 

 

منبع: فارس

 

ارسال در:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید